بیا تو هاست بیا تو هاست
  • Visualizar carrinho
  • RIAL
  • سرویس ها و خدمات
    • سرور اختصاصی ایران
    • کولوکیشن
    • سرور مجازی ایران - ترافیکی
    • سرور مجازی ایران - پهنای باند اختصاصی - ترافیک نامحدود
    • سرور مجازی آلمان - ترافیک نامحدود
    • سرور مجازی ابری لیزوب
    • سرور مجازی ابری هتزنر
    • سرور مجازی حجیم
    • سرور مجازی DigitalOcean
    • هاست سی پنل ایران
    • هاست سی پنل آلمان
    • هاست وردپرس ایران
    • هاست وردپرس آلمان
    • هاست لاراول آلمان
    • هاست پایتون
    • هاست nodejs
    • هاست دایرکت ادمین ایران
    • هاست دایرکت ادمین فرانسه
    • هاست دانلود ایران - دایرکت ادمین
    • هاست دانلود فرانسه - دایرکت ادمین
    • هاست بکاپ ایران
    • هاست بکاپ فرانسه
    • هاست ربات تلگرام
    • هاست ربات روبیکا - بله - ایتا
    • آلفا مستر ریسلر آلمان
    • مستر ریسلر آلمان
    • مستر ریسلر ایران
    • نمایندگی هاست سی پنل ایران
    • نمایندگی هاست سی پنل آلمان
    • نمایندگی هاست وردپرس ایران
    • نمایندگی هاست وردپرس آلمان
    • نمایندگی هاست دایرکت ادمین ایران
    • پنل پیامک
    • لایسنس
    • ماژول
    • تلگرام
    • نمایندگی دامنه
    • سرور اختصاصی آلمان
    • سرور اختصاصی فرانسه
    • آلفا مستر ریسلر ایران
    • نمایندگی پنل پیامک
  • Domínios
    • Registrar um novo domínio
    • Transferir um domínio
    • -----
    • Preços de Domínio
  • Website & Segurança
  • Suporte
    • Contato
    • -----
    • Status da Rede
    • Base de Conhecimento
    • Notícias
  • Registrar
  • Entrar
∞
*** شایان خان ***

جعفر و لوبیای سحرآمیز قسمت سوم (برای خواندن قسمت های قبلی روی اسم من پایین پست کلیک کنید)

وقتی گرد و غبار از جلوی خورشیدکنار رفت پیر مرد یک لوبیا از جیبش بیرون آورد و آن را جلوی خانه جعفر کاشت و سپس به جعفر گفت: این آخرین شانس توهست فردا از درخت بالا برو تا به ثروت زیادی برسی.

جعفر به پیرمرداعتنایی نکردو در را بست.

خلاصه شب شد و جعفر و سکینه مشغول تماشا ی سریالهای ترکی از ماهواره شدند و در کنارش سیب زمینی سرخ کرده نیز میل میکردند.(همان طور که اشاره شد سیب زمینی به وفور یافت میشد)

ساعت سه نصف شب که سریالها تمام شدند جعفر رفت و خوابید.

صبح با صدای خروس همسایه شان(دهقان فداکار) جعفر از خواب بیدار شد.

وقتی از خانه بیرون رفت با دیدن درختی که تا ابر ها بالا رفته بودخوشحال شد و بلافاصله بدون اینکه به سکینه خبر بدهد از درخت بالا رفت چون می ترسید که اگر دیر کند ماموران شهرداری از راه برسندو درخت را از جا بکنند.

به لطف بازوهای نیرومندی که از طریق باشگاه رفتن و آمپول زدن به دست آورده بود خیلی زودبه بالای ابرها رسید...

ادامه دارد؟

تصمیم با شماست

Abrir Ticket

  1. Suporte
  2. Área do Cliente
  3. Tickets de Suporte
  4. Enviar Ticket

Selecionar Departamento

مدیریت

ارتباط مستقیم با واحد مدیریت بیا تو هاست

پشتیبانی

ارتباط با واحد پشتیبانی فنی بیا تو هاست

فروش

ارتباط با واحد فروش بیا تو هاست

طراحی و توسعه

ارتباط با واحد طراحی و توسعه بیا تو هاست

مالی

ارتباط با واحد فروش بیا تو هاست

Copyright © 2025 بیا تو هاست. Alguns Direitos Reservados.
  • Português
    العربية
    Azerbaijani
    Català
    中文
    Hrvatski
    Čeština
    Dansk
    Nederlands
    English
    Estonian
    Persian
    Français
    Deutsch
    עברית
    Magyar
    Italiano
    Macedonian
    Norwegian
    Português
    Português
    Română
    Русский
    Español
    Svenska
    Türkçe
    Українська
    Nenhum Registro Encontrado

Gerar Senha
Digite um número entre 8 e 64 para o comprimento da senha